شرکت استخدام سوئیس ری،یکی از مهم ترین شرکت های بیمه ی اتکایی در جهان
است.ساختمان جدید،مرکز تجمع تمام کارکنان شرکت در لندن است.این برج که در سایت
ساختمان پیشین بازار بورس بالتیک درقسمت سیتی لندن قرارگرفته،شامل ۴۱ طبقه
و۷۶۴۰۰ متر مربع زیربنا مشتمل بر بخش اداری و فضاهای کار و یک مرکز خرید است که از
تالار عمومی قابل دسترسی می باشد.
هدف این پروژه با رویکرد فنی ،معماری،اجتماعی و فضایی جدید آن است که اولین برج
اکولوژیکی پایتخت را به وجود آورد.در این برج ،ایده هایی که با همکاری باکمینیستر فولر در
طراحی کلیماتروفیس،پیوند جدیدی بین طبیعت و محیط کار بوجود آورد.محیط سرسبز این
برج،خرد اقلیم مناسبی در میان فضایی محصور و انرژی بسند به دست داد و صفحات
دیوار و بام را در پوسته ی مثلثی شکلی باهم ادغام کرد.
این برج دارای پلان شعاعی با محیط دایره ای شکل است.
از زاویه ی نیم رخ، این برج به
سمت بالا عریض شده دوباره عرض آن کاهش یافته و در قسمت انتهای آن به حداقل می
رسد.این فرم به خوبی با شرایط تیرو بندهای سایت سازگار است.چنین ساختمانی
نسبت به یک بلوک چهارگوش هم اندازه ی خود،ظریف تر به نظر می رسد. انعکاس نور نیز
در آن کاهش می یابد و شفافیت مطلوب به بهترین حالت بدست می آید.با نازک تر شدن
مقطع آن در جهت پائین،مساحت عرصه ی عمومی در طبقه ی همکف با بالاترین حد
ممکن افزایش می یابد.سازه ی این برج دارای باد بندهای موربی در دیواره ی ساختمان
است و بدین طریق ،فضای بدون ستونی در طبقات بوجود آورده است.با شیشه کاری
کامل سطوح خارجی نور روز به طورکامل به داخل ساختمان هدایت می شود.
کف هریک از طبقات،با توجه به طبقه ی پائین دوران یافته است.
این کار باعث شده فضای
بین شعاع های هر طبقه با یکدیگر ترکیب شود و باغ مارپیچی شکلی در فضا به وجود
آورد.این فضاها،مقیاس اجتماعی ساختمان را کوچکتر می کند و همچون«شش های»
ساختمان هوای داخلی درا تنظیم کرده ،محیط مطلوبی به وجود می آورد .دریچه های
تعبیه شده در طبقات و پوسته ی ساختمان نقش هدایت هوای تازه به داخل ساختمان را
بر عهده دارند .در روند باز یافت ،از هوای نامطلوب می توان برای گرمایش ساختمان
استفاده کرد یا آن را به بیرون ساختمان هدایت نمود.
فرم مارپیچی شکل که به وسیله ی دهلیز سرگشاده ی طبقات به وجود آمده،با ایجاد
اختلاف فشار به جریان طبیعی هوا کمک می کند.این سیستم تهویه ی مطبوع مکانیکی
نیست.در نتیجه مصرف انرژی این ساختمان در مقایسه با ساختمان های اداری معمول تا
حد قابل توجهی کاهش می یابد.
بسگونگی معماری
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر،
۱۳۷۵)[۱] و از آنجایی که «معماری» یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد
مناسبی برای مطالعه «فرهنگ» آن جامعه محسوب میشود، زیرا هر فرهنگ دارای
معماری مختص به خود است.[۲] دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوهٔ
مجتمع سازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و
بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی،
عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. اما با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع
وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبط هستند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن
انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از
عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند؛ ولی هر فرهنگ با توجه به
اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد.
معماری و هنر
معماری یک هنر اجتماعی است.[۳] معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی
میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی
میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان
مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار
زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و
آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
تصمیم گیرنده نهایی
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و
درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و
نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال
میشود، در بسیاری از شهرها بهویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا
ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان
بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی
نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک،
کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به
تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند. [نیازمند منبع]
استخدام
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار
نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بودهاست. بیشتر مردم
اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا
برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بودهاست.
این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان
معماران به همراه داشتهاست. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را
برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به
جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی
دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، باید گفت هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً
نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این،
عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در
پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.[۴]
رنگ در معماری
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر
متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند هر رنگ نسبت به
دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را مینمایاند. مع کردن این ترتیب طبیعی،
ناسازگاری رنگی به بار میآورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلاً
تغییرپذیر است: فام، درخشندگی و پرمایگی فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در
سلسلهٔ رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موجهای مختلف در طیف مرئی –
استخدام
مشخص میکند قرمز، زرد و آبی را فامهای اولیه مینامند و چون مبنای سایر فامها
هستند، رنگهای اصلی نیز نام گرفتهاند.
فامهای ثانویه
عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام
اولیه حاصل میشوند. فامهای ثالثه از اختلاط فامهای اولیه و ثانویه به دست میآیند:
زرد- نارنجی (پرتقالی)، نارنجی- قرمز، قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی)،
آبی- سبز (فیروزهای)، سبز- زرد (مغز پستهای). دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در
چرخهٔ رنگ، نشان میدهند.